دیوار چین و کتاب ها....
« شی هوانگ تی » نخستین امپراتور بود که مقرر داشت تا همه ی کتاب ها ی پیش از او سوخته شود . و نصب پانصد تا شش صد فرسخ سنگ در برابر وحشیان و نسخ بی چون و چرای تاریخ ، یعنی نسخ گذشته ، از یک تن واحد ناشی شده و بر روی هم جزو صفات او باشد « شی هوانگ تی » پادشاه « تسینگ » که معاصر جنگ های « هانیپال » است ، شش حکومت را به زیر سلطه ی خود آورد و دستگاه خانخانی را بر انداخت ، دیوار بزرگ چین را برافراشت زیرا دیوار در آن زمان از وسایل دفاعی بود ، کتابها را سوخت زیرا مخالفان با استناد به آنها امپراتوران گذشته را می ستودند . ساختن قلاع و سوختن کتب کار مشترک همه سلاطین است تنها خصوصیت « شی هوانگ تی » عمل کردن در مقیاس چنین وسیع است . چینیان در آن زمان سه هزار سال تاریخ مدون در پشت سر داشتند { در آن زمان « امپراتور زرد » و « چوانگ تسو » و « کنفوسیوس » . « لا،و تسو » را داشتند } که آنگاه « شی هوانگ تی » دستور داد تا تاریخ را از زمان او شروع کنند .
« شی هوانگ تی » مادرش را به گناه فسق و فجور تبعید کرده بود. در عدالت سخت او علمای مذهبی چیزی جز کفر ندیدند .
« شی هوانگ تی » شاید از آن روخواست تا کتابها ی قانون را بر اندازند که این کتابها او را گناهکار میشمردند . شی هوانگ تی ، شاید از آن رو می خواست تا همه ی گذشته را منسوخ کند که فقط یک خاطره را از میان بر دارد :
فضیحت مادرش را . « بر همین نهج ، یکی از شاهان یهود همه ی کودکان را نابود کرد تا یک کودک را از میان بردارد » شی هوانگ تی قدغن کرد که از مرگ سخن رود و به جستجوی آب حیات برآمد و در کاخ نگارین بست نشست که عدد حجره هایش با عدد روز های سال برابر بود . ازین شواهد بر می آید که دیوار در مکان و آتش در زمان سد هایی جاودانه در برابر پیشروی مرگ بوده اند .
« باروخ اسپینوزا » نوشته بود : که همه ی چیز ها میخواهند در هستی خود دوام آورند . شاید امپراتورو جادوگرانش گمان برده بودند که جاودانگی امری باطنی است و « درون ذاتی » است و فساد نمی تواند در مدار بسته داخل شود . شاید امپراتورخواسته بود مبدا زمان را ازنو بیافریند و خود را « نخستین » نامیده بود تا واقعا نخستین شود . یعنی امپراتور افسانه ای که خط وقطب نما را اختراع کرد.
این امپراتور نام درست اشیاء را بر اشیاء نهاد و بر همین نهج در کتیبه های که هنوذ باقی است لاف زد که همه اشیاء در روزگاراو نامی شایسته یافتند . آرزو کرد که سلسله ای جاودان پایه گذاری کند و دستور داد که جانشینان امپراتوردوم ، امپراتور سوم ، امپراتور جهارم نامیده شوند و هکذا الی غیرالنهایه ....
اگراز نیتی جاودانه سخن گوییم ، شایسته است که فرض کنیم که ساختن کتب و سوختن کتب اعمالی همزمان نبوده اند . این نکته تصویر پادشاهی را در نظر می آورد که از ویران کردن آغاز کرد و سپس به نگهداشتن گردن نهاد ، با تصویر پادشاهی مایوس را که آنجه قبلا از آن دفاع میکرد از میان برداشت .
شی هوانگ تی بر کسانی که کتاب ها را پنهان میکردند داغ می زد و محکوم شان میکرد تا روز مرگ تا آن دیوار بیکران را بسازد . شاید دیوار آن استعاره ای بوده است که شی هوانگ تی کسانی را که « گذشته پرستی » میکردند به کاری محکوم کرد که به اندازه گذشته وسیع بود و به همان اندازه ابلهانه و به همان اندازه بیهوده . دیوار چین در حکم دعوت به مبارزه بود . شی هوانگ تی با خود اندیشیده بود که « مردم گذشته را دوست دارند و من با این دوستی بر نمی تابم و دژخیمان من با آن بر نمی آیند ، اما روزی کسی خواهد آمد که همانند من حس کنند و آن کس دیوار مرا نابود خواهد کرد همچنانکه من کتابها را نابود کردم و آن کس یاد مرا محوخواهد کرد و سایه ی من آیینه ی من خواهد شد و خود این را نخواهد دانست .»
شی هوانگ تی از آن به گرد امپراتوری دیوار کشید که امپراتوری را پایدار ندانست و از آن رو کتابها را نابود کرد که آنها کتابهای مقدس بودند ، یعنی کتابهای بودند که چیزی را تعلیم میدادند که سراسرآفاق یا شعور هر انسان تعلیم میدهد .
شاید سوختن کتاب ها و ساختن دیوار اعمالی بود که به شیوه ای مرموز یکدیگر را نفی میکرد .
این دیوار پابرجا که ، در این زمان و در همه ی زمانهای دیگر ، بر زمینهایی که هرگز نخواهیم دید دستگاه سایه اش را می افگند ، سایه قیصری که فرمان داد تا احترام گذارنده ترین ملل ، گذشته ی خود را بسوزد . و این نکته خارج از هرگونه حد س جایزی ما را متاثر می کند .
و اما ....
یک حرف حق در جغرافیای نا حقی کنونی ، اینست که : مدنیت شرق بر « سزار » کنونی جهان بر نمی تابد و چون « شی هوانگ تی » عزم به نابودی آن جزم کرده است . با این تفاوت که شی هوانگ تی ، مدنیت سه هزار ساله پشت سر داشت و سزار عصر حاضر، چهار قرن بیشتر سابقه تاریخی ندارد و فاقد تمدن است و تجددش بر روی لخته های خون بیست ملیون برده افریقا و دو صد و چهل ملیون بومیان قاره آمریکا بنا نهاده شده است . سزار عصر حاضر ، حاکم ابر قدرت یکه تاز جهان است با نابودی مدنیت پنج هزار ساله شرق ، تصمیم دارد تا تاریخ را از نو بنویسند و به نام او امپراتوری اول واپراتوری دوم و امپراتوری سوم و ... ایجاد کند . امحای مدنیت فلسطین بدست صهیونیست ها ، و افغانستان بدست بنیادگرایان ووهابیون طالبی و نابودی مدنیت پنج هزار ساله عراق بدست پر قدرت خودش و عمالش ، از نمونه های بارزیست ، از برنامه امحای تاریخ و گذشته مردمان صاحب مدنیت با گذشته تاریخی ... زیر نام « محو گذشته پرستی » ... و چرا نه ؟ ساموییل هانتینگتون در کتاب « فلسفه پایان تاریخ » جواز صدور داده و« شی هوانگ تی » قبلا این کار را کرده است ، کنون او چرا نکند ؟؟؟
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
وز سخن ها عالمی را سوختند
کلمات کلیدی: